موضوعات
آرشیو
لینک دوستان
پربازدید ترین مطالب سایت
شكایت عشق ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد
آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد
آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود
به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد
آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت كه از چشمان جادویت خدایت جان سپرد
آخر نمی دانی و می دانم كه می دانم نمی دانی كه دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد
آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم كه شعرم در هوایت جان سپرد
آخر ... فریاد
موضوع: متون عاشقانه,نوشته های عاشقانه,
نویسنده: مهرداد
تاریخ: پنجشنبه 22 آبان 1393 ساعت: 10:15
تعداد بازديد : 815
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط (( ali )) در تاریخ 1393/8/22 و 12:21 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام دوست عزیز
ممنون از نظر خوبت این نظر لطف شماست پاسخ : وظیفه بود داداشم |
آمار
ورود کاربران
مطالب پیشنهادی
خبرنامه